یاد شهدا و حجاب

این سایت شامل مطالبی در مورد (شهدا، حجاب، وصیت نامه، امامان و غیره می باشد.

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ یاد شهدا و حجاب خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

امام حسن ( ع ) و مرد شامی

روزی امام حسن ( ع ) سوار بر مرکب بود . مزدی از اهل شام تا امام را دید او را لعن و ناسزا گفت . امام ( ع ) سکوت کرد تا مرد شامی از دشنام دادن فارغ شد .

آنگاه امام ( ع ) به آن مرد سلام کرد و با لبخند فرمود : « ای آقا ! گمان می کنم غریب باشی و گویا اشتباهی شده ؛ اگر از ما طلب رضایت می کنی از تو راضی می شویم ، اگر چیزی بخواهی عطا می کنیم ، اگر بخواهی ارشادت می کنیم ، اگر گرسنه باشی تو را سیر می کنیم ، اگر برهنه هستی تو را می پوشانیم ، اگر محتاج هستی بی نیازت می کنیم ، اگر رانده شده ای تو را پناه می دهیم ، اگر حاجت داری حاجتت را برمی آوریم و اگر می خواهی میهمان ما باشی به خانۀ ما بیا . زیرا خانۀ ما وسیع است و می توانی وسائل و بارِ خود را در خانۀ ما بگذاری . »

همین که مرد شامی این سخنان را شنید ، سر به زیر انداخت و اشک در چشمانش حلقه زد و پس از چند لحظه به امام نگاه کرد و گفت : « شهادت می دهم که تو خلیفۀ خدا در روی زمین هستی ، و خدا بهتر می داند که خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد . پیش از آنکه تو را ملاقات کنم تو و پدرت دشمن ترین خلق نزد من بودید ، ولی الآن محبوب ترین آنها نزد من هستید .»

بعد از آن به خانۀ امام حسن ( ع ) رفت و تا در مدینه بود مهمان امام ( ع ) بود و از محبّان و معتقدان اهل بیت گردید .

برچسب ها: به یاد شهدا و حجاب ,

[ بازدید : 517 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 6 فروردين 1395 ] 20:06 ] [ نویسنده (2) ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]