شهید مصطفی احمدی روشن
چرخ زد کربلا زمین وا شد
عاشقی سهم ابنسینا شد
باز هم یک حماسه نزدیک
باز هم رزم روشن و تاریک
باز از خانمان جدا شده است
ابنسینا که مصطفی شده است
لحظهها در مدار زیبایی است
کوچه آیینه شکوفایی است
همه گلها محمدی شدهاند
مست بیدار احمدی شدهاند
احمدی رفت و مست احمد شد
گل گلخانه محمد شد
رفت اما چراغ روشن شد
رودی از دا، داغ روشن شد
راز، مست شنیدناش آمد
سنگ حتی به دیدناش آمد
کوچه لب باز کرد، گویا شد
نینوا نینوا شکوفا شد
یک نفر خوانده شد، رها پر زد
یک نفر گفت، مصطفی پر زد
مصطفی کیست؟ بوی پیراهن
دلاش از عطر احمدی روشن
خاک چرخی زد و خدایی شد
مصطفایی که مصطفایی شد
[ سه شنبه 2 تير 1394 ] 13:08 ] [ یا مهدی ]
[ ]